این شعر از مریم حیدر زاده یکی از شاعرای مورد علاقمهسلام ای تنها بهونه واسه ی نفس كشیدنهنوزم پر می كشه دل برای به تو رسیدنواسه ی جواب نامت می دونم كه خیلی دیرهبذا به حساب غربت نكنه دلت بگیرهعزیزم بگو ببینمكه چه رنگه روزگارتخیلی دوست دارم تو مهتاب بشینم یه شب كنارتسر تو مهربونی بذاری به روی شونمتو فقط واسم دعا كن آخه دنبال بهونمحالم رو اگه بپرسی خوبه تعریفی ندارهچون بلاتكلیفه عاشق آخه تكلیفی ندارهنكنه ازم برنجی تشنه ام تشنه ی بارونچه قدر از دریا ما دوریم بیگناهیم هر دو تامون
رویای ما...
ما را در سایت رویای ما دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : akhtar parsikala10524 بازدید : 132 تاريخ : پنجشنبه 14 شهريور 1392 ساعت: 20:36